حرکت بسوی بیرجند
لحظات انتظار در فرودگاه تهران جهت مسافرت به مشهد برای شرکت در تشییع جنازه! آری تشییع جنازه.. تشییع جنازه عزیزی از دیار کربلای حسین ع.. برادر احمد. برادری که به حق شهادتش کمر برادران او را شکست و فرمایش امام حسین ع را در شهادت برادرش ابوالفضل برایمان عینی کرد.
مثل اینکه تا دستمان به بدن پاک و پرخونش نرسد و بر جنازه و یا حامل پیکر آن عزیز بوسه نزند این خبر برایمان باور کردنی نیست.
نه من هنوز فکر میکنم احمد زنده است. البته زنده بودن به معنای جسمی و الا از نظر روحی ومعنوی او همیشه زنده خواهد بود که ما را ار آن درجات قرب و معنویت او جز بهره های اندکی که گاه در برخوردی با او از او ظهور میکرد خبری نیست. آنچه برای ما محسوس بود و خود احمد بعنوان یک وجود پربرکت و حماسه ای بود که میگویند دیگر ما را به آن وجود عزیز راهی نیست....
میگویند احمد دیگر در میان ما نیست . او به جمع پیامبران و اولیائ خدا رفته است.. آه آه باور کردنی نیست.
تشییع چه تشییعی؟
مگر چقدر این تشییع مهم است که با هواپیما میروی؟
درس را رها کردی؟گویا از خود بیخودی؟
مگر چه شده است؟
احمد
به شهادت رسیده است!
آری احمد احمدم
وبرادر عزیزم به خدا پیوسته است.
.......................
خاطره روز تشییع
امروز بیرجند عاشورایی بپا شد. عاشورای خون.خون فرزندی مظلوم و پاک از سلاله نبی اکرم.پاسدار اسلام سرداری رشید و فرماندهی لایق.
امروز بیرجند خون سخن گفت. سخن گفتن خون در آنجا که دیگر فریاد بجایی نمیرسدو باید با انتخاب شهادت به ادای رسالت پرداخت.امروز بیرجند در تشییع جنازه سخن گفت....
...........
و امروز ما پس از تشییع پیکر عزیزمان از بیرجند میرویم به این امید که دیگر به آن برنگردیم چرا که
بعد از احمد دیگر بیرجند برای ما خیلی تنگ و تاریک است...مگر اینکه برای زیارت مزارش و مزار دیگر عزیزان گاه بیاییم و یا ......و یا هم اگر خدا بخواهد و لیاقتش را عنایت فرماید برای همجواری با احمد و پیوستن به او همچنانکه او رفت
یاد و خاطره هر دو شهید بزرگوار حجه الاسلام و المسلمین محمد شهاب و دکتر سید احمد رحیمی گرامی باد